نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





طولانی یاکوتاه بودن غیبت

          اما اختلاف به سبب طولانى بودن غيبت و كوتاه بودن آن نادرست است:

                زيرا فرقى در وجه غيبت، بين غيبت كوتاه و منقطع، و غيبت طولانى ومستمر نيست. از آن رو كه اگر قرار باشد در پنهان شدن و غيبت به هنگام نياز به آن، هيچ ملامتى بر پنهان شونده و غيبت كننده نباشد، ممكن است سبب و وجهى كه باعث اين غيبت شده، طولانى باشد و مدتها طول بكشد همچنانكه ممكن است زمانى كوتاه ادامه يابد و قطع شود


[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 8:59 | |







واقعا همینه

آقامنتظراست که ما برگردیم/ماییم که در غیبت کبری ماندییم


[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 19:29 | |







درس زندگی

دخترکوچولو وپدرش از رو پلی میگذشتن.پدر یه جورایی می ترسید،واسه همین به دخترش گفت:عزیزم،لطفا دست منو بگیر تانیوفتی تو رودخونه.دخترکوچیک گفت:نه بابا،تودست منو بگیر.پدر که گیچ شده بود با تعجب پرسید:چه فرقی می کنه؟دخترک جواب داد:اگه من دستت را بگیرم واتفاقی برام بیو فته،امکانش هست که من دستت را ول کنم.اما اگه پو دست منو بگیری،من،با اطمینان می دونم هر اتفاقی هم که بیفته ،هیچ وقت دستم را ول نمی کنی.درهر رابطه دوستی ای،ماهیت اعتمادبه قید وبندهاش نیست ،به عهد وپیمان هاش هست.

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 21:34 | |







پروانه

درمی زنم که سائل این خانه ام کنی/دلباخته ام که باهمه بیگانه ام کنی/عمری به دور شمع وجود تو گشته ام /تاشعله ای ببخشی و ویرانه ام کنی/خود رابا تمام عمر به دیوانگی زدم/تنها به این امید که دیوانه ام کنی/غلا ده ام به گردن و زنجیر محکم است/در دست تست تا سگ این خانه ام کنی.

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 19:53 | |







ظهور خواهد کرد

خدا اشاره کند اوظهور خواهد کرد/کسی که قلب زمین را صبور خواهد کرد/کسی که مثل کسی نیست جمعه می آید/واین به ذهن شما هم خطور خواهد کرد.

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 22:21 | |







*در*فراق *معشوق*

بی خبرمانده ام ازیار،خدایا چه کنم/گره افتاده در این کار خدایا چه کنم/هرکجا می روم از یار نشانی گیرم/یک نفر نیست خبردار خدایاچه کنم/خلق درپیروی از امر دل خویشتنند/غفلت از او شده بسیار خدایا چه کنم/دلبری که دلم آتش زده نامش مهدیست/گریم ازفرقت دیدار خدایاچه کنم/ای خوش آن روز که یک لحظه به ما سر بزند/تاچه خواهد دل دلدار،خدایاچه کنم.

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 19:8 | |







یه اتفاق عجیب!!!

درساحل دریاوازنزدیکی یکی ازویلاهای خصوصی عبور می کردم که صحنه ای عجیب نظرم راجلب کرد;دونفردرحال گفتگویی تندبایکدیگربودند.باخودگفتم:نکند دعوایشان بشود،بروم ببینم چه خبراست.یکی از آن ها دوربینی در دست وآن دیگری که معلوم بودصاحب ویلاست باعصبانیت به اومی گفت:توحق نداری ازهمسروبچه های من عکس بگیری.راستی تا یادم نرفته بگویم:((همسرودختر اوباوضعی نه چندان مناسب!درآن طرف تر ناظر این گفتگو بودند.)). عکاس می گفت:دوربین مال منه ازهرمنظره وهر کسی که بخواهم می تونم عکس بکیرم.صاحب ویلا:این ها حریم خصوصی من هستند. عکاس:حریم خصوصی توفقط داخل ویلاست نه کنار ساحل. صاحب ویلا:توخودت خوشت میاد ازهمسرت کسی عکس بگیره. عکاس:نه،برای همین هم آن هارا این طوری بیرون نمی آورم ولی اگرکسی این جور زن وبچه اش رابیرون بیاورد در واقع خودش آن ها را درمعرض نگاه وتوجه همه قرار داده و ظاهرا خوشش می آید. صاحب ویلا:نگاه کردن باعکس گرفتن فرق دارد!عکاس:چه فرقی دارد که عده ای زن ودختر تو رابه طور زنده تماشا کنند یاعکس آن ها را؟؟! تاره،عکس که مصنوعی است و ناراحتیش کمتره. صاحب ویلا با اندکی مکث ومن من ادامه داد:بالآخره من مالک وصاحب اختیار آن هایم ومایل به این کار نیستم.عکاس:من هم مالک نگاه خود و دوربین خود هستم و آزادم! صاحب ویلا چیزی برای گفتن نداشت ومن نیز هاج و واج که چه بگویم! راستی به نظر شما استدلال عکاس درست بود یا صاحب ویلا؟ مواظب خودتون باشید.

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 21:2 | |







اصن یه وضعیه

صبح زود بود. توریست آمریکایی به ماهیگیر نگاه می کرد که تازه از‎ صید برگشته بود. یک ماهی بزرگ در قایقش بود. به او گفت: با این‎ سرعتی که داری چرا ماهی های بیشتری نمی گیری؟؟؟‎ ماهیگیر گفت: همین هم خرج زن و بچه هایم را در می آورد...‎ توریست گفت: بقیه ی روز را چه کار می کنی؟؟؟‎ گفت: با بچه هایم بازی می کنم، کتاب می خوانم، از مناظر اینجا لذت‎ می برم، گیتار می زنم و با دوست هایم در دهکده نوشیدنی می نوشم...‎ توریست گفت: اگر بیشتر ماهی بگیری، با پول اضافه اش می توانی‎ چند قایق دیگر بخری. بعد از آن می توان بدون واسطه جنس هایت را‎ بفروشی. بعد می توانی با پول اضافه ات یک کارخانه ی کنسرو سازی‎ همین اطراف بزنی...‎ ماهیگیر گفت: بعد چی؟؟؟‎ * بعد می توانی به نیویورک بروی در بورس سرمایه گذاری کنی.‎ ماهیگیر گفت: بعد چی؟‎ * بعد دیگر وقت خوشگذرانی است، سهام ات را در موقع مناسب‎ می فروشی.‎ ماهیگیر پرسید: بعد چی؟‎ *بعد با میلیون ها دلار پول ات می توانی یک کلبه همین اطراف بخری.‎ ماهیگیر پرسید: بعد چی؟‎ *** بعد می توانی با بچه هایت بازی کنی، کتاب بخوانی، از مناظر‎ اینجا لذت ببری، گیتار بزنی و با دوست هایت در دهکده نوشیدنی‎ بنوشی...‏ منبع:دخترچادری www.myhonour.loxblog.com

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 22:43 | |







انتظار

چه واژه ای است واژه انتظار که بوی یار از آن استشمام می شود


امام زمان (عج) : ما از اخبار و اوضاع شما کاملاً آگاهیم و هیچ یک از آنها بر ما پوشیده نیست فَاِنّا يُحيطُ عِلمُنا بِاَنبائِكُم وَ لايَغرُبُ عَنّا شَي‏ءٌ مِن اَخبارِكُم منبع: بحارالانوار، ج 53، ص 175


[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 15:44 | |







مولایم !!

 

آن سوی فاصله ها
مولایم!
دلم برای ورود تو لحظه شماری می کند و حنجره ام تو را فریاد می زند،تو که تجلی عشقی.
قنوتم را طولانی می کنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی.
کوچه های غریب بی کسی را آب و جارو می کنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.

هر روز چراغ دلم را با «جامعه الکبیره» روشن می کنم و سفره افطارم را با «آل یاسین»و «عهد» تزیین می کنم، برای ظهور تو هر روز پای درد «کمیل» می نشینم.
نمی دانم آخرین ایستگاه «توسل» چه هیجانی دارد که مرا با خود تا آن سوی فاصله ها می برد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز «ندبه» است.
مولایم...!
بی تو دفتر دلمان پر است از مشق های انتظار و من با دلم می خواهم آن روز که می آیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم.

«جمعه ها بی تو فقط این دل من می گرید از فراق تو همه کوی و مکان می گرید»
به امید آمدن یوسف زهرا که درود خدا بر او باد.

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 15:38 | |







خدا...

پسرک باهوش نگاهش خبر از کشف تازه ای میداد... دوان ....دوان.... مادر را برای دیدن خدا به حیاط خانه برد.مادر فکر می کرد پسرک جانوری غریب دیده و در تصور خود او را خدا می خواند . اما پسرک با دستان کوچکش به شبنمی اشاره کرد که بر روی گلبرگ های سرخ رنگ گل نشسته بود . مادر از تصور پاک و معصومانه کودکش اشک ریخت و او را در آغوش کشید…‎ کودک پاکترین ذره را خدا می دانست...‎ منبع: www.myhonour.l oxblog.com

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 13:49 | |







شيعه باشي ونخوني ضرركردي

خواب دیدم خواب اینکه مرده ام/خواب دیدم خسته وافسرده ام/روی من خروارها ازخاک بود/وای قبرمن چه وحشتناک بود/تامیان گوررفتم دل گرفت/قبرکن سنگ لحدراگل گرفت/بالشت زیرسرم ازسنگ بود/غرق وحشت سوت وکوروتنگ بود/ناله می کردم ولیکن بی جواب بود/تشنه بودم تشنه یک جرعه آب/خسته بودم هیچکس یارم نشد/زآن میان هیچیک خریدارم نشد/هرکه آمدپیش حرفی راندورفت/سورهحمدی خواندورفت/نه شفیقی به رفیقی نه کسی/ترس بودووحشت ودلواپسی/آمدن ازراه نزدم دوملک/تیره شددرچشمانم فلک/یک ملک گفت بگونام توچیست آن یکی فریادزدرب توکیست/ای گناهکارسیه دل بدصفت/نام اربابان خودیک یک ببر/درمیان عمرخودکن جستجو/کارهای نیک وزشتت رابگو/گفت بنده عمرخودکردی تباه/نامه اعمالتوگشته سیاه/ماکه مأموران حق داوریم/اینک توراسوی جهنم میبریم/دیگرآنجاعذرخواهی دیربود/دست وپایم بسته درزنجیربود/ناامیدوناامیدازهرکجادل فکارمیکشیدندبه خفت سوی نار/وناگهان الطاف حق آغازشد/ازجنان درهای رحمت بازشد/مردی آمد ازبهار/آسمان نورپیشانیش فوق کهکشان/چشمهایش زندگانی می سرود/درد را ازقلب آدم می زدود/صورتش خورشیدبودوغرق نور/جای چشمانش پرازشرب طهور/بین دستش کائنات وممکنات/لب که نه سرچشمه ی آب حیات/برسرش دستارسبزی بسته بود/بردلم مهرش عجب بنشسته بود/درقدوم آن نگارمه جبین/ازجلال حضرت عشق آفرین/دوملک سررابه زیرانداختندبال خودرافرش راهش ساختند/غرق حیرت داشتن این زمزمه آمده اینجا(حسین فاطمه)/صاحب روزقیامت آمده/گویی یابهرشفاعت آمده/سوی من آمدمراشرمنده کردمهربانانه به رویم خنده کرد/گفت:آزادش کنیداین بنده را/خانه آبادش کنیداین بنده را/این که اینچنین تنهاشده/کام اوباتربت من واشده/مادرش اورابه عشقم زاده است/گریه کرده بعدشیرش داده است/بارهابرمن محبت کرده است/سینه اش راوقف هیئت من کرده است/اینکه میبینیدرشوراست وشین/ذکرلالاییش بوده(یاحسین)/باادب درمجلس مامی نشست/سینه چاک آل زهرابوده است/چای ریزمجلس مابوده است/خویش رادرسوزعشقم آب کرد/عکس من رادرقلب خودقاب کرد/اسم من رازونیازش بوده است/خاک من مهرنمازش بوده است/پرچم من رابه دوشش می کشید/پابرهنه درعزایم می دوید/اقتدابرخواهرم زینب نمود/گاه می شدصورتش بهرم کبود/تاکه دنیابوده ازمن دم زده/اوغذای روضه ام هم زده/اوکه درپیش شماگردیده بد/ملائکه جسم وجانش بوی روضه میدهد/نذرعباسم به تن کرده کفن/روزتاسوعاشده سقای من/گریه کرده چون برای اکبرم باخوداورانزدزهرامی برم/هرچه باشداوبرایم بنده است/اوبسوزدصاحبش شرمنده اسپ/درمرامم نیست که اوتنهاشودباعث خوشحالی اعداشود/درقیامت عطروبویش می دهم/پیش مردم آبرویش می دهم/به روز سرنوشت می شودهمسایه ی من دربهشت/هرکه پابست من است نامه ی اعمال او دست من است

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 23:5 | |







حق آل محمد(ص)

امام صادق(ع)می فرماید:بانویی ازمسلمانان انصار،خاندان نبوت رادوست می داشت وبعدازرحلت پیامبر(ص)بسیاربه خانه ی مارفت وآمد می کرد،یک روز،هنگامی که به خانه ی ما می آمد باعمر روبه روشد.او از آن زن پرسید:کجا می روی؟ گفت:به خانه ی آل محمد(ص)،تابر آن ها سلام کنم وبا آنهاتجدیدعهدنمایم،وحق آن ها را ادا نمایم.عمر گفت:وای برتو!آن ها امروز برتو وبرما حقی ندارند،آن ها درعصر رسول خدا(ص)حقی داشتند،ولی امروز حقی ندارند.برگرد و روش خود راتغییرده.آن زن نزد ام سلمه(یکی ازهمسران پیامبر)رفت.ام سلمه از اوپرسید:چرا امروز دیر آمدی؟اوجریان ملاقات خود باعمرراتعریف کرد.ام سلمه گفت:عمردروغ گفت،همواره حق آل محمدبرمسلمین تاروز قیامت واجب است.

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 22:26 | |







چادر

خدایا خودت می دونی ، من می دونم حجاب خوبه ، از دخترای باحجابم خیلی خوشم میاد ولی آخه . . . آخه دوستام مسخرم می کنن ، میگن دختر چرا اینقدر ساده میای میری ؟ حالا مگه چه اشکالی داره یه خورده آرایش کنی ، لباسای خوشکل تربپوشی ، با پسرای همکلاسی راحت تر برخورد کنی ، بابا این چیزا دیگه عادی شده ، کی دیگه به یه خورده رنگ و روغن تو نیگا می کنه ؟ کدوم پسره که با یه شوخی تو به گناه بیفته ؟ اگر هم همچین آدمی هست مرده شورشو ببرن که اینقدر بی ظرفیته . . . خدایا من دوست ندارم مسخره بشم ، دوست ندارم منو دمده فرض کنن ، نمیخوام فکر کنن چون مثل اونا لباسای رنگارنگ نمی پوشم بی سلیقه ام ، دوست ندارم تو مهمونیا چون مثل اونا رفتار نمی کنم بی کلاس خطاب بشم و . . . یه دفعه یادش افتاد پیامبر رو تو اون دوران چقدر مسخره می کردن ، دیوانه خطابش می کردن ، راه به راه پشت سرش حرف های جورواجور می زدن ؛ ولی پیامبر در برابر اونا صبر می کرد و به حالشون دعا می کرد، چون می دونست اونا جاهلن . . . اصلا چرا راه دور میریم تو همین زمونه خودمون ؛ چندبار شده به طرق مختلف پیامبر رو مسخره کردن . .. بغض گلوشو گرفت . . . : مگه من از پیامبر بهترم ؟ مگه من از فاطمه و علی بالاترم که اینقدر بدوبیراه شنیدن و اینقدر جاهلیت مردم دوران خودشونو تحمل کردن ؟ من که با اعتقاد و اراده خودم این حجاب رو انتخاب کردم ؛ پس فاطمه وار هم ازش دفاع می کنم .. . خدا جون دوست دارم . . . آدما تو لحظاته سخته که دین داریشون رو نشون میدن ، وگرنه تو لحظات راحتی که همه بهترینن. . . منبع:دخترچادری http://www.myhonour.lxb.ir

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 20:26 | |







آیه کرسی

سردارقبل از عملیات پیروزمند والفجر8 به نیروهایش تأکید می کند که آیه الکرسی را زمزمه کنند.یکی ازبسیجیان می گفت:در آن شب من ده مرتبه این آیات مبارکه را قرائت کردم وسرانجام مجروح شدم.پس از عملیات رو به فرمانده دلاور((ماشاءالله ابراهیمی)) کردم وپرسیدم:شما که این رمز سلامتی رابه ما آموختید،خودچندبار قرائتش کردید؟ایشان باتبسم همیشگی گفت:من هیچ نخواندم تا شاید در این عملیات به درجه رفیع شهادت نائل آیم.اودرحماسه بزرگ کربلای4 به دیدار آقا اباعبدالله شتافت.

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 19:52 | |







شعرامام خامنه ای مدظله

سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم/چون زلف توسرگرم پریشانی خویشم/دربزم وصال تو نگویم ز کم وبیش/چون آینه،خو کرده حیرانی خویشم/لب باز نکردم به خروشی وفغانی/من محرم راز دل طوفانی خویشم/از شوق شکر خند لبش جان نسپردم/شرمنده ی جانان،ز گرانجانی خویشم/بشکسته تراز خویش ندیدم به همه عمر/افسرده دل ازخویشم وزندانی خویشم/یک چندپشیمان شدم از رندی ومستی/عمری ست پشیمان زپشیمانی خویشم/هرچند((امین))!،بسته ی دنیا نی ام،اما دلبسته ی یاران خراسانی خویشم.

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 22:15 | |







مخصوص خواهران چادری

چادر مشکی با من بزرگ شدی! با لحظه های زندگیم همراه بودی با من زیر باران ماندی و خیس شدی با من قد کشیدی تغییر کردی با من زیر آفتاب گرمت شد رنگ مشکی ات زیر نور آفتاب رنگ باخت تا رنگ از زندگی ام نبازد! تو با من بزرگ شدی! منبع : http://chadormeshki.blogfa.com

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 10:5 | |







عشق یعنی این

حضرت علی علیه السلام می فرماید:اگربا این شمشیرم بینی مؤمن رابزنم که بامن دشمن شود،هرگزدشمنی نخواهد کردواگر همه ی دنیا رابرسرمنافق بریزم که مرادوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت،زیرا که این گذشته وبر زبان پیغمبر امی جاری گشته که گفت:یاعلی!مؤمن تورا دشمن ندارد ومنافق تو را دوست نمی دارد.منبع:نهج البلاغه حکمت42

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 11:26 | |







گل زهرا

عشق تو بغض دلم را چه نکو ريخت که ريخت/آن هواي سر من با همه هاي وهو ريخت که ريخت تـا بـه کـي مــا و خـمـاري وصـالــت، يـارا/خـُـم و پيمانه شکست، مي زِ بو، ريخت که ريخت سـُرخـي تـلـخ شـفـق چيـسـت؟ نگـارا، دريـاب/اشک خونين که از اينديده به رو، ريخت که ريخت آن صـدايــي که تـــو هـر جـمـعـه شنيدي جـانــا/دلِ غــم ديـده ي مــابــود، فرو ريخت که ريخت ترس من از گذر جمعـه تـو دانـي کـهچـه بـود؟/گَـرد پـيـري که زمـان، بر سرِ مـو ريخت که ريخت کـربـلا بـاز گـذشــت ، مـاه مـحرم طـي شــد/خــون عُـشاق تـو را، بـاز عـدو ريخت که ريخت عـمـر از نيمـه گـذر کـرد شـدم شـُـهره شـهـر/حـاصـل عـمـر به جُـستيدن و جـو ريخت که ريخت تـو بيا پاي بر اين چشـم بـِنه جان به فداي قدمت/غـَـرَضـــم ديــدن رويــت ، آبـــرو ريخت که ريخت

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 18:18 | |







گل زهرا

عشق تو بغض دلم را چه نکو ريخت که ريخت/آن هواي سر من با همه هاي وهو ريخت که ريخت تـا بـه کـي مــا و خـمـاري وصـالــت، يـارا/خـُـم و پيمانه شکست، مي زِ بو، ريخت که ريخت سـُرخـي تـلـخ شـفـق چيـسـت؟ نگـارا، دريـاب/اشک خونين که از اينديده به رو، ريخت که ريخت آن صـدايــي که تـــو هـر جـمـعـه شنيدي جـانــا/دلِ غــم ديـده ي مــابــود، فرو ريخت که ريخت ترس من از گذر جمعـه تـو دانـي کـهچـه بـود؟/گَـرد پـيـري که زمـان، بر سرِ مـو ريخت که ريخت کـربـلا بـاز گـذشــت ، مـاه مـحرم طـي شــد/خــون عُـشاق تـو را، بـاز عـدو ريخت که ريخت عـمـر از نيمـه گـذر کـرد شـدم شـُـهره شـهـر/حـاصـل عـمـر به جُـستيدن و جـو ريخت که ريخت تـو بيا پاي بر اين چشـم بـِنه جان به فداي قدمت/غـَـرَضـــم ديــدن رويــت ، آبـــرو ريخت که ريخت

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 18:18 | |







جانم فدای رهبر


[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 14:17 | |







سخنان حضرت امام حسن (ع )

سخنان حضرت امام حسن (ع ) 


1 - با نيكوكارى از كارهاى ناپسند جلوگيرى كنيد.
2 - شدايد و مشكلات را با صبر چاره كنيد.
3 - دين خود را حفظ و محبت مردم را به خود جلب كنيد.
4 - درد بيچارگان را پيش از آنكه بگويند درمان كنيد.
5 - در كارها از مشورت مضايقه مكنيد.
6 - خويشاوند كسى است كه به انسان محبت دارد، اگر چه بيگانه باشد.
7 - با مردم در زندگى بسازيد تا با شما مهربان شوند.
8 - از سخن بيفايده احتراز كنيد.
9 - مردم حريص فقيرند (زيرا هيچوقت راضى نيستند و هميشه بايد تلاش ‍ كنند).
10 - پستى و ناكسى اينست كه شكر نعمت نكنى .
11 - چيزى كه شرّ ندارد شكر بر نعمت است و صبر بر ناگوار.
12 - هرگاه يكى از شماها به برادر خود برخورد كند بايد محل نور پيشانى او را ببوسد (يعنى محل سجده در پيشانى ).
13 - هيچ مردمى با هم مشورت نكنند جز اينكه بدرستى رهبرى شوند.
14 - بكار بردن حرص (در طلب روزى ) بكار بردن گناه است .
(( (تحف العقول ) ))

khalil1370.blogfa


[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 13:8 | |







 

اگر می خواهیم بدانیم تابع امر و هدایت خدا هستیم یا نه ؟ باید نگاه کنیم ببینیم که ترس و غم و غصه از ما دور شده و به آرامش رسیدن را چشیده ایم یا نه ؟
انک لا تهتدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء (ای پیامبر تو هر کس را که بخواهی نمی توانی هدایت کنی و اما خدا هر کس را که خواست هدایت می کند)
إن علینا للهدی ( همانا هدایت بر عهده ماست ) _قرآن کریم
در قرآن کریم کسانی معرفی شده اند که از آرامش برخوردارند .اولین گروه اینها هستند : سوره مبارکه بقره آیه 38_ فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون ( هر کس از هدایت من پیروی کند نه ترس ونه غم و غصه دارد _ رسیدن به آرامش _).
بشر در زمین که ظلمت دارد احتیاج به نور دارد که این نور هدایتی است که در این آیه اشاره شده و همزمان با هبوط آدم بر زمین هدایت هم بوده است و نتیجه هدایت یعنی رسیدن به آرامش. چهار مصداق برای هدایت در قرآن بیان شده است : اول _ شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس _ پس اولین هدایت قرآن است و تمسک به آن هدایت را به ارمغان می آورد و پیروی از هدایت یعنی رسیدن به آرامش . دنیا لیل است ... ودراین تاریکی شب ممکن است انسان ناخواسته یا خواسته به دیگران ظلمی کند ، و ظرفی را بشکند پا روی کسی که در تاریکی معلوم نیست بگذارد و هزار مورد دیگر ... و تنها در این ظلمت نور و روشنایی مایه نجات از اینها است ، اصلا تاریکی مایه نگرانی و نور آرامش را به ارمغان می آورد . علامت پیروی از هدایت و منفصل شدن از پیروی نفس ، خداحافظی با کلمه " به نظر من است " است ، و "من" از بین می رود.
مصداق دوم هدی : در روایات به اهل بیت تعبیر شده و الآن امام زمان هدی و منبع آرامش هستند و همه ائمه هدایت هستند و تمسک به آنها یعنی رسیدن به آرامش .

امام زمان را فقط در دوران ظهور باید با آرامش و علم اون حضرت شناخت.
مصداق سوم : در قرآن به مکه اشاره شده است . مسجد الحرام و مقام ابراهیم و مکه و منا و صفا و مروه همه هدی هستند و مخزن آرامش ، که همه اینه البته یک باطنی هم دارد که حضرت امیر فرمود أنا بیت الله ، و فرمود نحن کعبه . الآن مکه کعبه اسلام و اجسام است و کربلا کعبه ایمان و قلوب است و سر اینکه در روایات داریم که حضرت حجت قبله را به سوی کربلا میگردانند این است که مردم همه حسینی می شوند نه اینکه ظاهر قبله عوض شود . تعبیر رسول اکرم در کتاب کامل الاسلام از کربلا این است که فرمودند : کربلا قبة السلام . لذا رفتن به کربلا شرط ندارد ، حضرت صادق فرمودند کسانی که فقریند سالی یکبار و کسانی که غنی هستند سالی دو بار به کربلا بروند .
مصداق چهارم هدی خداوند در قرآن به تورات و انجیل اشاره کرده است _ و أنزل التورات و الانجیل هدی للناس _ یعنی ما باید اول اینها را هم قبول کرده باشیم و اصلا یکی از نشانه های متقین ، یؤمنون من قبلک است . البته نه تورات و انجیل تحریف شده فعلی بلکه تورات و انجیلی که در آن اسامی مبارک حضرت محمد و مهدی و علی آورده شده است .
هر کس پیروی کند از این هدایت ها پس نه ترس و نه غم و غصه ای خواهند داشت . پیامبر یه جایی نشسته بودند و سلمان که پیامبر فرمود سلمان از لقمان بهتر است آمدند خدمت حضرت رسول و دیدند که جناب امیرالمؤمنین هم حضور دارند به حضرت گفتند من در راه که آمدم یک جا پا بیشتر نبود و حضرت فرمودند من پایم را دقیقا در جای پای پیامبر گذاشته بودم ، این معنای هدایت است .  
  قرآن در مورد ثمره پیروی از هدایت اینها است : اول برداشته شدن ترس ، محبت حضرت امیر حلقه های در بهشت است پس باید سفت چسبید به این حلقه های بهشت . همچنین هر کس از هدایت خدا پیروی کرد غم و غصه اش هم از بین میرود . و سوم اینکه فمن تبع هدای فلا یضل و لا یشقی  یعنی اینکه نه دیگر گمراه می شود و نه شقی خواهد شد . کسانی که نگران عاقبت به خیری هستند نگاه کنند ببینند که حضرت امیر را دوست دارند یا نه ؟ محبت اهل بیت در موقع مردن به تعبیر امام صادق به فریاد انسان میرسد ، محبت با پیروی ، یعنی قبول هدایت و پیروی از آن .
فردی آمد خدمت امام صادق و گفت دعا کنید ما هم برویم بهشت . حضرت فرمود ما دعا می کنیم خدا شما را از بهشت بیرون نکند ، گفت منظور شما چیست ؟ فرمود مگر شما ما را دوست ندارید ، گفت : بله . فرمودند محبت ما یعنی بهشت . یعنی الآن بهشت هست و نقد است و نسیه نیست ، یعنی الآن ما از آتش دوریم و آرامش داریم، اگر هر کدام ما الآن در سرور و بهجتیم این همان اثرات محبت است .
امام صادق علیه السلام فرمود تفسیرٌ هُدی علی علیه السلام ، تفسیر هدی یعنی اطاعت از علی و در نتیجه رسیدن به آرامش .

 کسانی که هدایت خدا را تابع شدند آرامش دارند و خداوند را بزرگ میدانند لتکبرو الله ... و در آخر هم نتیجه اش شکرگذاری و دل آرامی انسان است .

سخنان استاد گرانقدر حجه الاسلام معمار

khalil1370.blogfa

hoob.blogfa


[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 21:53 | |