غریبی مرا مردم به چشم خود همه دیدند
کنار شعله آتش گلم را با لگد چیدند
بنال از داغ آن بلبل که پرپر درقفس می زد
به جرم یاعلی گفتن کتک خوردونفس می زد
صدای ناله او را ز پشت در شنیدم من
خدا داند که از زینب خجالت می کشیدم من
دل شب باشد این نفرین به لب درکوه وصحرایم
الهی بشکند دستی که سیلی زد به زهرایم
مدینه دست من واشد،اگرچه خانه ام بسته
توامشب گریه کن بامن برآن بازوی بشکسته
گلاب از دیده جاری بر سر سجاده کن زینب
برای مادرت امشب کفن آماده کن زینب.
نظرات شما عزیزان:
|